قسمت چهارم
هنوز همان حالت تهوع را داشت حتی زمانی هم که داخل اتومبیل بود یکباری بالا آورد. اتومبیل کثیف شده بود برگشت و به راننده گفت :ببخشید شرمنده، بخاطر اینکه ماشینتون کثیف شده هر هزینه ای بگید تقبل می کنم
راننده پاسخ داد : خواهر نمی خواد ، مبارک باشه
زن تعجب کرد ! چه چیزی مبارک باشد اما به روی خودش نیاورد فقط گفت : ممنون
به بیمارستان که رسید یک ویزیت برای پزشک عمومی گرفت هنوز چند کلامی با پزشک صحبت نکرده و از احوالش نگفته بود که پزشک میان حرفاش پرید و گفت : نمی خواد نگران باشید مبارک باشه باردارید
تازه معنای کلام راننده را فهمیده بود . با تعجب پرسید : باردارم ؟
_ بله این ها نشانه های بارداریه. برای اینکه مطمئن بشم یک آزمایش براتون می نویسم برید انجام بدید
زن در حالی که داشت اتفاقات گذشته اش رو مشاهده می کرد رو کرد بازجو که همراه او در این صحنه حاضر شده بود و گفت : نمی خوام ببینم ،خودم توضیح می دم این شکلی خیلی اذیت می شم
مرد گفت : چشم ، با اینکه گذروندن این مرحله اامی اما اجازه داده شده که خودتون بگید
بعد آن فضای بیمارستان به یکباره محو شد و زن خودش را درست روی همان صندلی که قبلا نشسته بود دید . مرد بازجو هم به همان حال قبلی برگشته بود یعنی روی همان صندلی روبروی زن. مرد گفت: می شنوم
زن شروع کرد به صحبت کردن :
ادامه دارد.
درباره این سایت