قسمت دوم
هنگامی که دختر از اتاق خارج شد . مرد گفت : من آماده ام که سخنان شما را بشنوم . چرا این قدر داد و بیداد می کردید؟
_چرا؟ معلوم نیست! خیلی وقت است که منو اینجا نگه داشتید. عدد ماه هایی که اینجا بوده ام از دست ام در رفته نه می فهم کی روز می شود ، نه می فهم کی شب چرا تکلیفم رو مشخص نمی کنید ؟
_از چند ماه که بیشتر اینجائید اما حالا که وقت سرگردانیتان تمام شده می توانیم تکلیفتان را روشن کنیم
مرد شروع کرد از روی همان چند ورق کاغذی که قبل از ورود زن مطالعه می کرد با صدای بلند بخواند:
نام : مینا
نام خانوادگی : صامتی
وضعیت پرونده : قرمز
علت : قتل نفس
زن تعجب کرد ، ابروهایش درهم رفت گفت :قتل نفس ؟ اشتباه می کنید . من کاری نکردم
_اینجا اشتباهی رخ نمی ده . بایستید تا با هم پیش بریم متوجه خواهید شد
بعد شروع کرد به خواندن ادامه پرونده :
مشخصات مقتول :
نام : ندارد
نام خانوادگی : آتشکار
نحوه قتل : قطع کردن موارد حیاتی بدن و چند تیکه کردن جسد
گره به ابرو های زن افتاد ، پیشانی اش را درهم کرد ، در حالی که چشمانش داشت از حدقه بیرون می زد تاجایی که می توانست دندان های به هم فشرده اش را از هم فاصله داد وقتی که درست و حسابی دهانش باز شده بود میان حرف مرد بازجو پرید و نگذاشت که صحبت هایش را ادامه بدهد ، با صدای بلندی که مانند جیغ زدن های نه بود گفت : من می گم اصلا کسی رو نکشته ام ، بعد شما اتهام تیکه تیکه کردن جنازه مقتول خیالی تون رو هم گردن من می ندازید؟خوبه ، خوب بلدید اینجا به مردم تهمت بزنید
مرد لبخند ملیحی زد و پاسخ داد : اینجا ما به کسی تهمت نمی زنیم بگذارید کمی پیش برویم کم کم مستندات پرونده رو هم ذکر خواهم کرد
شروع کرد به خواندن ادامه پرونده
آیا نسبتی بین قاتل و مقتول وجود داشته : بله
نوع نسبت : درجه یک
زن گویا که تازه متوجه قضیه شده باشد میان سخن مرد پرید و گفت : من خودم هم راضی نبودم.
ادامه دارد.
درباره این سایت